آخرین نمایش Balaji Telefilm Chandra Nandini بر اساس پادشاه هند Chandragupta Maurya و رابطه وی با همسرش Nandini است. این نمایش رابطه عشق و نفرت چاندراگوپتا و ناندینی است که ازدواج آنها نتیجه یک اتحاد ی بود. به نظر جالب میاد! بیایید نگاهی به قسمت اول بیندازیم و ببینیم آیا به نظر می رسد جالب توجه باشد یا نه.
چاندرا ناندینی (2016)
قسمت 1
بررسی چاندرا ناندی
تصویر ادب
این نمایش با صداگذاری توسط "مادر هند" توصیف ملت و ستایش از رزمندگان بزرگی که جان خود را برای سرزمین مادری خود گذاشته اند آغاز می شود. او می گوید اگرچه تاریخ به سهم بسیاری از رزمندگان و پادشاهان اذعان کرده است ، اما به سختی از سهم ن شجاع این کشور یاد می کند. او می گوید ملکه ناندینی یکی از بسیاری از ن شجاع است که نقش مهمی در تاریخ هند داشته است. ناندینی زنی بود که به پادشاه چاندراگوپتا موریا ، یکی از مشهورترین پادشاهان هند ، به معنی عشق واقعی ، آموزش می داد. او عاشق او ، همسر فداکار او بود که همیشه در کنار او بود. مادر هند سپس می گوید که داستان Chandragupta Maurya ش Rani (ملکه) مورا آغاز می شود. راني مورا و همسرش ماهاراجا (پادشاه) سوریاگپتا در اتاق خواب خود هستند که سعی می کند پشه ای را روی بازوی شاه بچرخاند. او قبل از اینکه بتواند چنین کند ، دست خود را نگه می دارد. او به او می گوید که نمی تواند چیزی را مشاهده کند که خون از او بیرون می رود. به گفته او احساس راحتی می کند زیرا می خواهد تنها کسی باشد که خونش را می خورد. او از اظهار نظر خود احساس اهانت می کند و از آن انتقاد می کند. بعداً هنگامی که شاه از او خواسته بود لباس طلایی را بپوشد ، بیرون آمد و لباس صورتی به تن کرد. او می گوید لباس طلایی برای او خیلی تنگ است و به همین دلیل مجبور بود لباس صورتی را بپوشد. با توجه به اینکه ماهارانی هنوز هم با او مخلوط است ، ماهارا با محبت مهارانی را در آغوش خود نگه می دارد و به او می گوید که او را خیلی دوست دارد و او هرگز نمی تواند از او زندگی کند. او همچنین اعتراف می کند که او را بسیار دوست داشته و قادر به تحمل فکر دیدن او با یک زن دیگر نیست.
همچنین بخوانید: نقد و بررسی سیندرلا و چهار شوالیه: یک درام ساده رمانتیک ایده آل برای یک هفته آخر
Maharaja Suryagupta هنگام دریافت هدیه ای از دوستش ، پادشاه مگادا ، در حین بارداری ملکه به وی تبریک می گوید. او همچنین پادشاه سوریاگپتا و همسرش دعوت شده است تا از پادشاهی خود مگادا بازدید کنند که سوریاگپتا با خوشحالی آن را می پذیرد. سوریاگوپتا هنگام دیدن آب آشامیدنی او از یک کاسه بزرگ که روی یک میز در بالکن قرار دارد ، به کاخ خود می رود تا این دعوت را به همسرش بگوید. او به او می گوید که آبی که می نوشد ، آب معمولی نیست و بازتاب ماه را حفظ می کند. او می گوید هر زن بارداری که آب را با تأمل ماه در آن آب می نوشد ، یک کودک به اندازه ماه روشن خواهد بود و امیدوار است که آب برای پسرش چاندرا کار کند. سوریاگپتا از این واقعیت که ملکه قبلاً نام فرزندشان را تصمیمی گرفته است می خندد و به او می گوید که ماه تنها پس از غروب خورشید طلوع می کند (به نوعی دلالت بر مرگ او). او او را به خاطر گفتن چنین چیزهای پوچ و بی ادبی توبیخ می کند و او هرگز نمی تواند زندگی خود را بدون او تصور کند. او به او وعده می دهد که هرگز چنین چیزهایی نگوید ، و از ملکه خود پیروی می کند.
سریال شما مرد رویاهای خود را برای شما به ارمغان آورد
نقد و بررسی Chandra Nandini: یک سریال منظم تاریخی با داستان عشق جدید قهرمان | بررسیهای AlphaGir